1 عاقبت کار نظربازان به سامان می شود گرد مجنون سرمه چشم غزالان می شود
2 نه فلک تنگ است بر خورشید عالمتاب عشق لیک از کوچکدلی در ذره پنهان می شود
3 روز ما نسبت به شب برقی است کز ابر سیاه می نماید گوشه ابرو و پنهان می شود
4 نیست جان کاملان را در تن خاکی قرار می رود آسایش از گوهر چو غلطان می شود
5 هر که صائب چشم پوشد از پسند خویشتن عالم پرخار در چشمش گلستان می شود