زمین از ترکتاز او غباری از صائب تبریزی غزل 6963

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

زمین از ترکتاز او غباری

1 زمین از ترکتاز او غباری فلک از کاروانش شیشه باری

2 بهشت از گلشن لطفش نسیمی جحیم از آتش قهرش شراری

3 بهار از گلستانش برگ سبزی خزان از دفتر او رقعه داری

4 به هر سو همچو خالش تیره روزی به هر جانب چو زلفش بی قراری

5 بود یک چاربرگه چار عنصر در آن گلشن که او دارد قراری

6 خرابات است کاسه سرنگونی که از بزمش فتاده برکناری

7 به گلشن داد رخساری گشاده به گلخن داد چشم سرمه داری

8 به سنبل خاطر آشفته بخشید به شبنم داد چشم اشکباری

9 خداوندا به صائب رحمتی کن که شد یک قطره خوی از شرمساری

عکس نوشته
کامنت
comment