1 زمین نقش پایی است بر آستانت فلک شیشه باری است از کاروانت
2 دم عیسوی از بهارت نسیمی کف موسوی برگی از بوستانت
3 سماعیل، رد کرده قربانی تو کمین بنده ای یوسف از کاروانت
4 فلک کله آه سودایی تو زمین گرد پاپوش سرگشتگانت
5 دم صبح زخم نمایان تیغت دل شب نمودار زاغ کمانت
6 خزان باددستی ز گلزار جودت بهار آشنارویی از بوستانت
7 چو آیینه دان تو خورشید باشد چه باشد عذار ثریا فشانت
8 ندانم چگونه است آیینه تو که شد خیره چشم ز آیینه دانت
9 نشان تو ای بی نشان از که جویم؟ که در بی نشانی است پنهان نشانت
10 ترا می رسد دعوی کبریایی که بوسد ز دور آسمان آستانت
11 ز توحید صائب چه دم می زنی تو؟ مبادا شود آب، تیغ زبانت