زمین و آسمان از ناله من از صائب تبریزی غزل 3139

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

زمین و آسمان از ناله من در خروش آمد

1 زمین و آسمان از ناله من در خروش آمد نشست از جوش دریا، سینه من تا به جوش آمد

2 نشاط دایمی خواهی، به درد از صاف قانع شو که در دورست دایم جام هر کس درد نوش آمد

3 تو محو رنگ و بویی، ورنه از هر جنبش خاری صریر خامه تقدیر، عارف را به گوش آمد

4 زدست رد مردم آن که می نالد نمی داند که از دست نوازش کوه غم ما را به دوش آمد

5 خرابات مغان پرجوش بود از شور من صائب جهان افسرده شد دیوانه ما تا به هوش آمد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر