-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است دیده کنعانیان را بوی پیراهن بس است
2 ظلمت شب های غم را لشکری در کار نیست این سیاهی را فروغ باده روشن بس است
3 عقل بیجا می کند پا از گلیم خود دراز ذره را میدان جولان دیده روزن بس است
4 از تنزل می توان دادن فلک را خاکمال خاکساری سد راه جرأت دشمن بس است
5 سیلیی خاموش سازد طفل بازیگوش را عقل دعوی دار را یک رطل مرد افکن بس است
6 چون نباشد دل به جای خود، زره دام بلاست اهل جرأت را لباس جنگ، پیراهن بس است
7 نیست صائب دیده ما بر فروغ عاریت بی کسان را شمع بالین دیده روشن بس است