1 قطره بیجگری کز نظر ما افتد شور حشری شود و در دل دریا افتد
2 خون فرهاد سر از خواب عدم بردارد آتش لاله چو در دامن صحرا افتد
3 عذر زندانی بی جرم چه خواهد گفتن؟ چشم یعقوب چو بر چشم زلیخا افتد
4 صائب از عمر همین کام تمنا دارد که ز هند آید و در خاک نجف وا افتد