-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواب هرکس ز خیال تو پریشان گردد زلف شب در نظرش سنبل و ریحان گردد
2 دلم آشفته ز جمعیت یاران گردد همچو سی پاره که در جمع پریشان گردد
3 می شود فاختگان را خط آزادی سرو در ریاضی که نهال تو خرامان گردد
4 هرکه چون شانه کند دست درازی با زلف تخته مشق دو صد زخم نمایان گردد
5 می دهد دست نوازش دل ما را تسکین بحر ساکن اگر از پنجه مرجان گردد
6 می دهد رخنه لب زود سر سبز به باد جای رحم است بر آن پسته که خندان گردد
7 دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است که اگر باز ستانند دو چندان گردد!
8 از تماشای رخت حیرت صائب افزود طوطی از آینه هر چند زبان دان گردد