روزی که سوخت برق تجلی از صائب تبریزی غزل 5264

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل

1 روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل بلبل چگونه اب نشد از حجاب گل

2 حاجت به سر گشودن مینای غنچه نیست ما را بس است دیدن رنگ شراب گل

3 بلبل ز زخم خار به فریاد آمده است آه آن زمان که تیغ کشد آفتاب گل

4 در خار غوطه می زنم و خنده می کنم بلبل نیم که ناله کنم در رکاب گل

5 از باغ چون نسیم تهیدست می روم با آن که چشم باختم از انتخاب گل

6 بلبل به خواب مستی و طفل نسیم شوخ از یکدگر چگونه نریزد کتاب گل

7 عاشق زبوی سوختگی تازه می شود اینجا گل چراغ بود در حساب گل

8 تا آمده است بلبل ما در حریم باغ خمیازه می کشد به دریدن نقاب گل

9 صائب جواب آن غزل این که گفته اند بلبل ز جام لاله ننوشد شراب گل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر