- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی که عشق داغ مرا بر جگر گذاشت از شرم، لاله پای به کوه و کمر گذاشت
2 عاقل ز دست دامن فرصت نمی دهد نتوان جنون خود به بهار دگر گذاشت
3 آن گرمرو ز سردی ایام آگه است کز نقش پا چراغ به هر رهگذر گذاشت
4 پیداست سعی آبله پایان کجا رسد در وادیی که برق سبکسیر پر گذاشت
5 در پیچ و تاب عمر سر آورد چون کمند صیاد پیشه ای که مرا از نظر گذاشت
6 محمود نیست ظلم به دلهای بیگناه زلف ایاز در سر این کار سر گذاشت
7 آسوده ام که پیر خرابات چون سبو بالین ز دست خویش مرا زیر سر گذاشت
8 از ساحل نجات به بحر خطر فتاد از حد خود کسی که قدم پیشتر گذاشت
9 شبنم در آرزوی رخ لاله رنگ تو دندان ز برگ لاله و گل بر جگر گذاشت
10 صائب مکش سر از خط تسلیم زینهار کان کس که پا کشید ازین راه، سر گذاشت