1 شکست رنگ مرا رنگ همچو مهتابش ربود خواب مرانرگس گرانخوابش
2 میان برهمن وبت حصار سنگ کشد نظر فریبی ابروی همچو محرابش
3 عقیق خون مسیحا به زیرلب دارد هنوز تشنه خون است لعل سیرابش
4 خلیل کو گل ازان روی آتشین چیند؟ کجاست خضر که بیند به عالم آبش ؟
5 به جامه خانه گردون نظرسیاه مکن حذر،که گرد رخ اخگرست سنجابش
6 محیط عشق محال است آرمیده شود به تیغ موج بریدند ناف گردابش
7 هنوز مست غرورست چشم او صائب نکرده سبزه خط زهر درشکر خوابش