-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درشتی از فلک شیشه رنگ می بارد زمانه ای است که از شیشه سنگ می بارد
2 لب صدف زده تبخال و ابر بی انصاف به کام شیر و دهان پلنگ می بارد
3 گشاده رو سخن سخت نشود ز کسی به هر دری که بود بسته سنگ می بارد
4 نه هر که داغ گذارد ز دردمندان است که زهر چشم ز داغ پلنگ می بارد
5 تو از فشاندن تخم امید دست مدار که ابر رحمت حق بی درنگ می بارد
6 اگر عیار تریهای روزگار این است ز چهره گل امید رنگ می بارد
7 مدار از گل این باغ سازگاری چشم که خون بیگنهانش ز چنگ می بارد
8 چرا عقیق نسازد به سادگی صائب درین زمانه که از نام ننگ می بارد