-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 سرو بالای تو از آب روانی برداشت کوه تمکین تو از خاک گرانی برداشت
2 از اجل چاشنی قند مکرر یابد در حیات آن که دل از عالم فانی برداشت
3 می خورد خون جگر بیش ز ته جرعه عمر بیشتر هر که تمتع ز جوانی برداشت
4 دل ز جمعیت اسباب چو برداشتنی است آنقدر بار به دل نه که توانی برداشت
5 از سبکروحی پروانه کباب است دلم که ز جان دست به یک بال فشانی برداشت
6 بر دلم درد گران بود ز بی حوصلگی صبر ازین کوه گرانسنگ گرانی برداشت
7 رنگ صائب به رخ می نتوانم دیدن تا ز رخساره من رنگ خزانی برداشت