بار بر مجنون ما جمعیت از صائب تبریزی غزل 1299

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

بار بر مجنون ما جمعیت اطفال نیست

1 بار بر مجنون ما جمعیت اطفال نیست خانه آیینه تنگ از کثرت تمثال نیست

2 خاک زن در چشم خودبینی که از آب حیات سد اسکندر به جز آیینه اقبال نیست

3 مزرع امید را آب تنک برق فناست عیش را ناقص کند جامی که مالامال نیست

4 قطع امید از تهی چشمان عالم کرده ایم کشت ما را چشم آب از چشمه غربال نیست

5 وقت آن درویش قانع خوش که از خوان نصیب لقمه ای دارد که چشم شورش از دنبال نیست

6 مهر خاموشی است حجت بر مزاج مستقیم رفتن تب را دلیلی بهتر از تبخال نیست

7 گفتگوی معرفت کم کن که اهل حال را حجت ناطق به غیر از ترک قیل و قال نیست

8 بی نیاز از هاله باشد خوبی ماه تمام ساق چون افتاد سیمین حاجت خلخال نیست

9 سعی در جمعیت دل کن کز این عبرت سرا آنچه نتوان برد از اسباب با خود، مال نیست

10 دیده اهل هوس دایم بود در سیر و دور نقطه را آسودگی در قرعه رمال نیست

11 مرکز پرگار سرگردانی بی منتهاست هر سر بی حاصلی کز فکر زیر بال نیست

12 نیست صائب بر حریصان جمع سیم و زر گران از گرانباری غباری بر دل حمال نیست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر