-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غنچه باغ حیا سر به گریبان خندد گل بی شرم بود آن که پریشان خندد
2 شد چراغ ره تاریک عدم خنده برق کس درین غمکده دیگر به چه عنوان خندد؟
3 داغ خورشید گذارند به لخت جگرش هر که چون صبح درین بزم، پریشان خندد
4 صبح را شرم شکر خند تو زندانی کرد غنچه گل به کدامین لب و دندان خندد؟
5 از ندامت همه دانند که گل خواهد چید بر رخ تیغ اگر زخم نمایان خندد
6 نشود زخم زبان خار ره گرمروان ریگ بر کشمکش خار مغیلان خندد
7 دل آگاه درین غمکده خرم نشود یوسف آن نیست که در گوشه زندان خندد
8 همه تن شانه شمشاد ازان دندان است که به طول امل زلف پریشان خندد
9 مایه عشرت صائب دل آگاه بود دهن صبح ز خورشید درخشان خندد