1 کور باد آن که ز روی تو نظر می پیچد سر مبادش که ز شمشیر تو سر می پیچد
2 سنبلی از ته هر سنگ برون می آید آه فرهاد چو در کوه و کمر می پیچد
3 شیون دل بود از چشم، که در خانه صدا دایم از رهگذر حلقه در می پیچد
4 تا قیامت در دل بسته نخواهد ماندن عاقبت دست دعا قفل اثر می پیچد
5 بر تهیدستی آغوش بگریم صائب هاله ای را چو ببینم به قمر می پیچد
دیدگاهها **