-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فروغ زندگانی برق شمشیرست پنداری نفس عمر سبکرو را پر تیرست پنداری
2 چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی که دریای سراب و ابر تصویرست پنداری
3 طراوت نیست چون گهواره در سیمای این طفلان سپهر خشک یک پستان بی شیرست پنداری
4 به مشت خاک خود کامروز و فردا می برد بادش چنان دلبستگی داری که اکسیرست پنداری
5 مرا از زندگانی سیر کرد از لقمه اول طعام این خسیسان آب شمشیرست پنداری
6 سرآمد عمر و گامی طی نشد از وادی مطلب به پایم این ره خوابیده زنجیرست پنداری
7 کمربسته است چون گل از پریشانی به خون من حواس خمسه من پنجه شیرست پنداری
8 ز شان عشق، عاشق در نظرها شوکتی دارد که نقش پای مجنون پنجه شیرست پنداری
9 چنان در رشته طول امل پیچیده ای صائب که صحرای طلب را زلف شبگیرست پنداری