-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فروغ ذره به چشم من آب می آرد که تاب شعشعه آفتاب می آرد؟
2 فدای آبله پای جستجو گردم که از سراب سبوی پرآب می آرد
3 شکسته رنگی ما را علاج خواهد کرد رخی که رنگ به روی نقاب می آرد
4 ز عشق قسمت ما نیست غیر سینه چاک کتان چه از سفر ماهتاب می آرد؟
5 در آن ریاض به بی حاصلی سمر شده ام که نخل موم گل آفتاب می آرد
6 ز فیض عشق ضعیفان چنان قوی شده اند که موج رخت به قصر حباب می آرد
7 هزار میکده خون می کند تهی صائب کسی که یک سخن تلخ تاب می آرد