- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خط تلخ ساخت آن دهن همچو قند را این مور برد چاشنی نوشخند را
2 زنگار می برد برش از تیغ آبدار خط می کند رحیم نگاه کشند را
3 ریزد ز دیده اش گهر سفته بر زمین هر کس که دید آن مژه های بلند را
4 خونهای خفته، دیده بیدار فتنه است جولان مده به خاک شهیدان سمند را
5 خواهد به ناله ای دل ما را نواختن آن کس که ساخت مطرب آتش سپند را
6 کام محیط را نکند تلخ، آب شور تأثیر نیست در دل عشاق پند را
7 دارد زمین سوخته خط مسلمی پروای داغ نیست دل دردمند را
8 دریا بغل گشاده به ساحل نهاد روی دیگر کدام سیل گسسته است بند را؟
9 ظالم به ظلم خویش گرفتار می شود از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را
10 آسوده است نفس سلیم از گزند دهر بیم از سگ شبان نبود گوسفند را
11 مردان ز راه درد به درمان رسیده اند صائب عزیزدار دل دردمند را