صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

باده تلخی که از بویش دل از صائب تبریزی غزل 930

غزل 930 ام از 9863 غزلیات

باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت

1 باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت عشق آتشدست در مغز من پرشور ریخت

2 از لب خاموش من مهر خموشی برنداشت باده تلخی که نقش از کاسه منصور ریخت

3 مشت خاک ما چه باشد پیش شوخی های حسن؟ این همان برق است کز یک نوشخندش طور ریخت

4 گفتگوی عشق با اهل خرد حیف است حیف این جواهر سرمه را نتوان به چشم کور ریخت

5 هر سخن گوشی و هر می ساغری دارد جدا شربت سیمرغ نتوان در گلوی مور ریخت

6 از دل خم جلوه گر شد در لباس آفتاب هر فروزان اختری کز طارم انگور ریخت

7 من که سنگ خاره عاجز بود در دستم چو موم دیدن آن سنگدل از پنجه من زور ریخت

8 خرمنی در دامن صحرای محشر سبز کرد هر که مشت دانه ای در رهگذار مور ریخت

9 غنچه هشیارست و بلبل مست، گویا از حجاب جام خود را در گریبان غنچه مستور ریخت

10 برنیارد هیچ کس صائب سر از نیرنگ حسن خون نزدیکان ز شوق یک نگاه دور ریخت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت

شاعر شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت چه کسی است ؟

شاعر شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت صائب تبریزی می باشد.

شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت چیست ؟

قالب شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت غزل است

مضمون اصلی شعر باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر