از خود برون نرفته هوای از صائب تبریزی غزل 6382

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از خود برون نرفته هوای سفر مکن

1 از خود برون نرفته هوای سفر مکن این راه را به پای زمین گیر سر مکن

2 در قلزمی که ابر کرم موج می زند اندیشه چون حباب ز دامان تر مکن

3 گوهر چه صرفه می برد از روی سخت سنگ؟ تا ممکن است عربده با بدگهر مکن

4 با قصد کار بنده مأمور را چه کار؟ در کارهای حق سخن از خیر و شر مکن

5 از زخم خار یک دهن خنده است گل ای سست رگ ملاحظه از نیشتر مکن

6 سود سفر بود گذراندن ز همرهان زنهار با رفیق موافق سفر مکن

7 معشوق تازه رو خط آزادی غم است در گلشنی که سرو نباشد گذر مکن

8 ای زاهد فسرده، دل از عشق جمع دار ای خون مرده دغدغه از نیشتر مکن

9 خواهی نریزد از مژه ات اشک آتشین در روی آفتاب جبینان نظر مکن

10 در توست هر چه می طلبی صائب از جهان بیرون ز خود به هیچ مقامی سفر مکن

عکس نوشته
کامنت
comment