- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خود برون نرفته هوای سفر مکن این راه را به پای زمین گیر سر مکن
2 در قلزمی که ابر کرم موج می زند اندیشه چون حباب ز دامان تر مکن
3 گوهر چه صرفه می برد از روی سخت سنگ؟ تا ممکن است عربده با بدگهر مکن
4 با قصد کار بنده مأمور را چه کار؟ در کارهای حق سخن از خیر و شر مکن
5 از زخم خار یک دهن خنده است گل ای سست رگ ملاحظه از نیشتر مکن
6 سود سفر بود گذراندن ز همرهان زنهار با رفیق موافق سفر مکن
7 معشوق تازه رو خط آزادی غم است در گلشنی که سرو نباشد گذر مکن
8 ای زاهد فسرده، دل از عشق جمع دار ای خون مرده دغدغه از نیشتر مکن
9 خواهی نریزد از مژه ات اشک آتشین در روی آفتاب جبینان نظر مکن
10 در توست هر چه می طلبی صائب از جهان بیرون ز خود به هیچ مقامی سفر مکن