- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سبزه خط تو راه دل آگاه زده است این چه خضرست ندانم که مرا راه زده است
2 راهزن نیست در آن دشت که من سیارم تا برون رفته ام از راه، مرا راه زده است
3 دامن پاک بود شرط هم آغوشی حسن گل شبنم زده را ره به گریبانش نیست
4 گر چنین افسون غفلت پنبه در گوشم نهد کاسه سر را خطر از خواب سنگین من است
5 (داغ دارد بلبلان را شعله آواز من شاخ گل در خون ز مصرع های رنگین من است)
6 (گر چه مرجان پنجه با دریای خونین می زند کی حریف پنجه دریای خونین من است؟)