-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همین نه در نظر ای سیمبر نمی آیی ز سرکشی تو به اندیشه درنمی آیی
2 ز چشم شور تو چون ایمنی ز غلطانی چرا برون ز صدف چون گهر نمی آیی؟
3 همیشه در نظری و ز لطافت سرشار مرا چو نور نظر در نظر نمی آیی
4 کناره کردن از آغوش نامرادان چیست؟ تو کز کمال لطافت به برنمی آیی
5 سری به گوشه دل می توان نهفته کشید مرا به ظاهر اگر در نظر نمی آیی
6 چو می کند خبر آمدن مرا بیهوش چرا به کلبه من بی خبر نمی آیی؟
7 اشاره کن که دلت را به آه نرم کنم اگر به سرکشی خویش برنمی آیی
8 ستم به دست و لب خود بسا که خواهی کرد نفس گسسته مرا گر به سر نمی آیی
9 به بوی پیرهنی یاد کن عزیزان را اگر ز مصر به کنعان دگر نمی آیی
10 شود نهفته مه از دیده در مهی دو سه روز تو ماه ماه ز منزل بدر نمی آیی
11 به وعده ای دگر امیدوار ساز مرا ز سرکشی به سر وعده گر نمی آیی
12 مرا بس است پیامی برای جان بخشی به پرسش من دلخسته گر نمی آیی
13 قدم ز خانه برون نه به فصل گل صائب به رنگ غنچه گر از پوست برنمی آیی