- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به شکر این که نه ای، ای صراحی از دوران به پای خم برسان سجده ای ز مخموران
2 ز لاف دیده وری بی بصر به چاه افتد فزاید از ره نارفته کوری کوران
3 ز مال، تلخی حسرت بود نصیب حریص ز نوش خویش بود نیش رزق زنبوران
4 همین بس آفت نخوت که در زمان حیات ز سرکشی علف دوزخند مغروران
5 به روزگار خط امیدهاست عاشق را که وقت شام بود صبح عید مزدوران
6 خط تو در دل من حشر آرزوها کرد که در بهار برآیند از زمین موران
7 حجاب نیست ز ارباب عقل مجنون را نمی کشند خجالت ز بی بصر عوران
8 دلم ز ناخن دخل حسود می لرزد چنان که از نگه خیره روی مستوران
9 ز قرب مردم دنیا کناره کن صائب که دل سیاه کند صحبت خدادوران