- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قدم ز خویش برون نه فلک سواری کن بکش به جیب سر خود کلاهداری کن
2 به هر چه می کشدت دل درین سرای سپنج به تیغ قطع تعلق نگاهداری کن
3 نهاده اند ترا لوح خاک ازان به کنار که گوشه ای بنشین مشق خاکساری کن
4 گرت هواست که در وصل آفتاب رسی به وقت صبح چو گردون ستاره باری کن
5 به کوه، موجه دریا چه می کند صائب؟ علاج خصم سبکسر به بردباری کن