- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حساب دین و دل راپاک کن باچشم عیارش که شب رانیمه خواهد کرد از خط حسن طرارش
2 دو عالم چون صف مژگان اگر زیرو زبر گردد من و آن چشم کافر کز رگ خواب است زنارش
3 به هرجاسرو او در جلوه آید، کبک می سازد به تیغ کوه خون خود حلال از شرم رفتارش
4 شود گرداب دریای حلاوت دیده روزن درآن محفل که آید درسخن لعل شکربارش
5 فروغ عارض او ذره را خورشید می سازد خوشا انجام آن شبنم که گردد محو دیدارش
6 گل اندامی که درپیراهن من خار می ریزد ز جوش گل رگ لعل است هر خاری ز دیوارش
7 به اشک شبنم خونین جگر صائب که پردازد؟ که می داند عرق راشبنم بیگانه گلزارش