شربت بیماری دل تیغ سیراب از صائب تبریزی غزل 4826

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

شربت بیماری دل تیغ سیراب است و بس

1 شربت بیماری دل تیغ سیراب است و بس صندلی درد سر ویرانه سیلاب است و بس

2 گم مکن ره، خضر اگر تیری به تاریکی فکند چشمه حیوان دم شمشیر سیراب است و بس

3 مجلس اهل ریا چون بوریا افسرده است آن که دارد آتشی در سینه محراب است و بس

4 تا گریبان مردم عالم به خون آلوده اند پاکدامانی که می بینیم قصاب است و بس

5 ای که می پرسی که در ملک محبت باب چیست اشک گرم و چهره خونین همین باب است و بس

6 تیره روزان را خبر از گردش سیاره نیست بشکند چون رنگ بر رخسار، مهتاب است و بس

7 نیست صائب زاهدان خشک را نور شعور مشرق روشن ضمیران عالم آب است و بس

عکس نوشته
کامنت
comment