- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکر در آب گوهر لعل خندان تو اندازد تبسم شور محشر در نمکدان تو اندازد
2 گریبان چاک از مجلس میا بیرون که می ترسم گل خورشید خود را در گریبان تو اندازد
3 اگر ظلمت زچشم آب حیوان دست بردارد غبارآلود خود را در گلستان تو اندازد
4 از ان خورشید بر گرد جهان سرگشته می گردد که خود را در خم زلف چو چوگان تو اندازد
5 زماه عید دارد مهر تابان نعل در آتش که خود را وقت فرصت در شبستان تو اندازد
6 الف از سایه اش بر صفحه الماس می افتد که حد دارد نظر بر تیغ مژگان تو اندازد؟
7 نشد از بوسه او تشنه ای سیراب، جا دارد که خط خاشاک در چاه زنخدان تو اندازد
8 زشوق کعبه وصلش چنان از خود برآ صائب که برق و باد شهپر در بیابان تو اندازد