مکش ز حسرت تیغ خودم که از صائب تبریزی غزل 5943

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم

1 مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم ز هیچ چشمه دیگر امید آب ندارم

2 بغیر دل که به دست خداست بست و گشادش دگر امید گشایش ز هیچ باب ندارم

3 خوشم به وعده خشکی ز شیشه خانه گردون امید گوهر سیراب ازین سراب ندارم

4 درین محیط که بی لنگرست باد مخالف بغیر کسب هوا کار چون حباب ندارم

5 چرا خورم غم دنیا به این دوروزه اقامت؟ چو بازگشت این منزل خراب ندارم

6 در آن جهان ندهد فقر اگر نتیجه، در اینجا همین بس است که پروای انقلاب ندارم

7 دلیل قطع امیدست آرمیدگی من ز نارسایی این رشته پیچ و تاب ندارم

8 مبین به موی سفیدم، که همچو صبح بهاران درین بساط به جز پرده های خواب ندارم

9 ترا که هست می ازماهتاب روی مگردان که من زدست تهی روی ماهتاب ندارم

10 درین ریاض من آن شبنم سیاه گلیمم که روی گرم توقع ز آفتاب ندارم

11 مرا ز روز حساب ای نفس دراز مترسان که خود حسابم و اندیشه حساب ندارم

12 مساز روی ترش از نگاه بی غرض من که همچو نامه بی مطلبان جواب ندارم

13 ز فکر صائب من کاینات مست و خرابند چه شد به ظاهر اگر در قدح شراب ندارم

عکس نوشته
کامنت
comment