-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زهی به ساعد سیمین شکوفه ید بیضا نظر به نور جمال تو مهر دیده حربا
2 به جستجوی تو چندان عنان گسسته دویدم که گشت صفحه مسطر کشیده، دامن صحرا
3 مکن نصیحت اهل لباس، بخیه به لب زن عبث گلاب میفشان به روی صورت دیبا
4 عذار ماه کلف دار شد ز پرتو منت در آفتاب بسوز و مرو به سایه طوبی
5 بمال بر لب خونخوار حرص، خاک قناعت وگرنه تشنگی افزاست آب شور تمنا
6 در آن سرست بزرگی که نیست فکر بزرگی در آن دل است تماشا که نیست راه تماشا
7 دلم چو خانه زنبور گشته است ز کاوش سرم چو کلک مصور شده است از رگ سودا
8 چه حاجت است به شمع و چراغ کعبه روان را؟ که همچو ریگ روان ریخته است آبله پا
9 در آن ریاض که باد بهار عدل بجنبد چو گل شکفته شود هر کسی که غنچه شد اینجا
10 ز ترکتاز حوادث مکن ملاحظه صائب چه کرد سیل به پیشانی گشاده صحرا؟