- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باد بهار مرهم دلهای خسته است گل مومیایی پر و بال شکسته است
2 شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می کند از بهر داغ لاله که در خون نشسته است
3 وقت است اگر ز پوست برآیند غنچه ها شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
4 این سبزه نیست بر لب جو رسته، نوبهار بر زخم خاک، مرهم زنگار بسته است
5 زنجیریی است ابر که فریاد می کند دیوانه ای است برق که از بند جسته است
6 پایی که کوهسار به دامن شکسته بود از جوش لاله بر سر آتش نشسته است
7 افسانه نسیم به خوابش نمی کند از ناله که بوی گل از خواب جسته است؟
8 از جوش گل، ز رخنه دیوار بوستان خورشید در کمین تماشا نشسته است
9 صائب به هوش باش که داروی بیهشی باد بهار در گره غنچه بسته است