-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهار زندگانی با خزان همدوش می باشد گل این بوستان خمیازه آغوش می باشد
2 دوامی نیست حسن نازپروردان بستان را که خون لاله و گل هفته ای در جوش می باشد
3 به تلخی تا نکرد از خواب شیرین پشه بیدارم ندانستم که نیشی لازم هر نوش می باشد
4 مکن ای خرمن گل سرکشی با ما تهیدستان که این اوراق را شیرازه از آغوش می باشد
5 نباشد دیده های شرمگین را بهره از روزی تهی چشمی زنعمت قسمت سرپوش می باشد
6 مرا از خانه زنبور شهد این نکته روشن شد که چون افتاد منزل مختصر، پرنوش می باشد
7 زجوش باده تا شد خشت خم سیراب، دانستم که رزق خاکساران باده سرجوش می باشد
8 سراپا چشم شو تا دامن مطلب به دست آری که زر چون حلقه گردد جای او در گوش می باشد
9 ببند از گفتگو لب تا دلت روشن شود صائب که این آیینه را صیقل لب خاموش می باشد