-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 کسی که بوی شراب از کدو تواند شست ز کاسه سر خود آرزو تواند شست
2 ز دست بسته، گره گر گشاده می گردد مرا غبار غم از دل سبو تواند شست
3 سیاهی از دل شب، دیدنش برد چون شمع به آب دیده خود هر که رو تواند شست
4 رسد به دامن خورشید دست آن شبنم که دل ز عالم پر رنگ و بو تواند شست
5 ترا احاطه نکرده است آنچنان غفلت که گرد خواب ز رویت وضو تواند شست
6 مرا ز طبع روان هم گشاده گردد دل ز سبزه زنگ اگر آب جو تواند شست
7 دل و زبان منافق یکی شود با هم به هر دو دست اگر گربه رو تواند شست
8 برون ز طبع کهنسال، حرص را نبرد اگر چه شیب، سیاهی ز مو تواند شست
9 درین بساط به جز شربت شهادت نیست میی که تلخ مرگ از گلو تواند شست
10 به حرف و صوت نگردد ز زنگ آینه پاک چه غم ز خاطر من گفتگو تواند شست؟
11 اگر چه گریه من شست نقش از دل سنگ نشد که از دل من آرزو تواند شست
12 نشد ز گریه دلم را گشایشی صائب به اشک، شمع چه زردی ز رو تواند شست؟