- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از زنگ کبر آینه خویش ساده کن در زیر پا نظر کن و حج پیاده کن
2 چون مور مدتی کمر بندگی ببند دیگر ز روی دست سلیمان، و ساده کن
3 سامان خاستن نبود شبنم مرا ای مهر، دستگیری این اوفتاده کن
4 احسان آفتاب به مقدار روزن است تا ممکن است روزن دل را گشاده کن
5 در قبضه تصرف چرخ زبون مباش مردانه از سپهر مقوس کباده کن
6 بر توسن سبکرو همت سوار شو خوشید را ز مرکب گردون پیاده کن
7 نقصان نکرده است کس از آب زندگی نقد حیات خود همه را صرف باده کن
8 تا چون سبو عزیزان خراباتیان شوی یک چند دستگیری هر اوفتاده کن
9 صائب هلاک ساده دلان است حسن دوست تا ممکن است آینه خویش ساده کن