- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساده است از نقش انجم آسمان عاشقان این نشان از بی نشان دارد روان عاشقان
2 در حقیقت دنیی و عقبی دو منزل بیش نیست این دو منزل را یکی سازد روان عاشقان
3 دامن ریگ روان را خار نتواند گرفت دست رهزن کوته است از کاروان عاشقان
4 شکوه از شور قیامت محض کافر نعمتی است بود در کار این نمکدان بهر خوان عاشقان
5 نیست خورشید این که می بینی بر این چرخ بلند مانده بر جا آتشی از کاروان عاشقان
6 زیر پر چون صبح گیرد بیضه خورشید را چون گشاید بال همت مرغ جان عاشقان
7 از صراط المستقیم عقل بیرون رفته اند زه نمی گیرد به خود، زورین کمان عاشقان
8 هست در دل حسرت اکسیر اگر صائب ترا مگذر از خاک مراد آستان عاشقان
9 چون نیابد نور فیض از روح پاک مولوی؟ شمس تبریزست صائب در میان عاشقان