مکن کوتاه در ایام خط زلف از صائب تبریزی غزل 404

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مکن کوتاه در ایام خط زلف پریشان را

1 مکن کوتاه در ایام خط زلف پریشان را که باشد ناگزیر از مد بسم الله دیوان را

2 ز آزار دل سرگشتگان بگذر که این خجلت ز میدان سر به پیش افکنده بیرون برد چوگان را

3 می روشن گهر میخانه را تاریک نگذارد چراغ از خون گرم خود بود خاک شهیدان را

4 بهار حسن خوبان آب و رنگ از عشق می گیرد که دارد تازه شور بلبلان زخم گلستان را

5 اگر دیوانه من آستین از چشم بردارد کند فواره خون گردباد این بیابان را

6 طراوت برد از سیمای گردون سینه گرمم سفال تشنه من ساخت دود تلخ، ریحان را

7 به زخم چرخ تن در ده که جز امید همواری نباشد مرهم دیگر، درشتی های سوهان را

8 منال از تلخکامی، رو به درگاه کسی آور که رزق مور می سازد شکرخند سلیمان را

9 در آن فرصت که در دیوانگی ثابت قدم بودم ز لنگر کشتیم بی بال و پر می کرد طوفان را

10 معطر شد در و دیوار از افکار من صائب اگر چه در صفاهان نیست بو، سیب صفاهان را

عکس نوشته
کامنت
comment