شیرین تبسمی که مرا راه از صائب تبریزی غزل 1974

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

شیرین تبسمی که مرا راه دین زده است

1 شیرین تبسمی که مرا راه دین زده است از موم، مهر بر دهن انگبین زده است

2 خواهد به خون شکست خمار شبانه را مستی که شیشه دل ما بر زمین زده است

3 دیگر چه گفته اند که آن یار دلنواز از زلف باز کرده گره، بر جبین زده است؟

4 غافل ز نقشبند کند اهل هوش را نقشی که بر رخ تو خط عنبرین زده است

5 جان می دهد چو شمع برای نیم صبح هر کس تمام شب نفس آتشین زده است

6 کاری است کار عشق که از شوق دیدنش شیرین مکرر آینه را بر زمین زده است

7 روشن کند به چهره دو صد شمع کشته را شوخی که بر چراغ دلم آستین زده است

8 نقش امید ساده دلان بیشتر شده است هر چند غوطه در سیهی آن نگین زده است

9 صائب نمانده است دل ساده در جهان از بس که خامه ام رقم دلنشین زده است

عکس نوشته
کامنت
comment