-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ریخت دندانهاو در فکر لب نانی هنوز مهره بازیچه گردون گردانی هنوز
2 شد بنا گوشت سفید و ظلمت غفلت بجاست صبح روشن گشت و در خواب پریشانی هنوز
3 شاهراه کشور مرگ است هر موی سفید ره نمایان گشت ودر رفتن گرانجانی هنوز
4 شد بلند، آوازه طبل رحیل کاروان از پریشان خاطری در فکر سامانی هنوز
5 قامت خم گشته چوگان است گوی مرگ را تو همان سرگرم بازی همچوطفلانی هنوز
6 گر چه پیری در سر دست تو گیرایی نهشت با هزاران آرزو دست و گریبانی هنوز
7 شد طناب عمر سست و خیمه بیرون زد حواس در سرانجام عمارت سخت بنیانی هنوز
8 در چنین وقتی که می باید به خود پرداختن واله خال و خط رخسار خوبانی هنوز
9 در چنین وقتی که صائب ساده لوحیهاست باب تو ز کوته بینشی در جمع دیوانی هنوز