سایه تا بر گلستان آن قامت از صائب تبریزی غزل 2575

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

سایه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند

1 سایه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند شاخ گل را رعشه از کف ساغر صهبا فکند

2 آنچنان کز خط کشیدن صفحه باطل می شود جلوه او یک خیابان سرو را از پافکند

3 چون سپند آید سویدا در دل عاشق به رقص پرده تا از روی خود آن آتشین سیما فکند

4 با وجود مغز، لایق نیست پیچیدن به پوست حق پرستی هر دو عالم را زچشم مافکند

5 شد ره خوابیده هم پرواز با موج سراب تا غزال وحشی من سایه بر صحرافکند

6 هر که پشت پا نزد بر خواب در راه طلب کی به منزل می تواند پا به روی پافکند

7 من به آهی کوه غم از پیش دل برداشتم رخنه ها فرهاد اگر از تیشه در خار افکند

8 سوزنی صائب بود در عالم تجرید بار در میاه راه بار خود ازان عیسی فکند

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر