خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو از صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو

1 خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو زهی ظلمت که با سرچشمه حیوان زند پهلو

2 ز رعنایی قدش نازک نهالان را خجل دارد که مصرع چون بلند افتاد با دیوان زند پهلو

3 مشو چون ابر غافل در بهار از گوهرافشانی که با دریای رحمت دیده گریان زند پهلو

4 ز خودکامی به خون خوردن سرآمد روزگار من که دل ناساز چون افتاد با پیکان زند پهلو

5 به چشم این راه را سرکن اگر بیناییی داری که خار این بیابان بر صف مژگان زند پهلو

6 مروت مانع از نومیدی خصم است عارف را وگرنه کشتیی دارم که بر طوفان زند پهلو

7 به تنهایی علم بر قلب لشکر می زند خود را نهال قامت جانان به سروستان زند پهلو

8 به عشق آهنین بازو طرف شد عقل ازین غافل که گردد توتیا چون شیشه با سندان زند پهلو

9 مگردان روی از تیغ قضا چون بیدلان صائب که دل سی پاره چون گردید بر قرآن زند پهلو

عکس نوشته
کامنت
comment