- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بندگی کردن پسندیده است با آزادگی سرو را خط امان شد از خزان استادگی
2 صد بهار تازه رو را سرو شد شمع مزار می کشد از چشمه سار خضر آب آزادگی
3 می شود هر کس به مقدار تواضع سربلند قطره ناچیز گردد گوهر از افتادگی
4 ساده لوحان بهره ور گردند از نقش مراد می شود آیینه گلزار، آب از سادگی
5 هر چه در میزان بینش از گرانقدران بود از سبک سنگان بود در پله افتادگی
6 رد نمی گردد دعای پاک دامانان که اشک قرة العین اجابت شد ز مردم زادگی
7 بس که ننشستم ز پا از بی قراری های شوق بر مجنون را برون آوردم از بی جادگی
8 من که صد میخانه می کردم به مخموران سبیل می مکم اکنون لب پیمانه از بی بادگی
9 صحبت روشن ضمیران زنگ از دل می برد آب در گوهر نگردد سبز از استادگی
10 ساده کن صائب دل خود را ز هر نقشی که صبح می کشد خورشید تابان را به بر از سادگی