- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحر که چهره خورشید را به خون شستند گلیم بخت من از آب نیلگون شستند
2 رخ از غبار تعلق چو آفتاب بشوی که گرد پنبه حلاج را به خون شستند
3 صباح روز قیامت چه سرخ رو باشند کسان که رو به قدحهای لاله گون شستند
4 خبر کبوتر چاه ذقن به بابل برد تمام بابلیان دست از فسون شستند
5 به هم پیاله ومینا یکی شدند امشب ز کاسه سر من عقل ذوفنون شستند
6 سخن ز طبع تو صائب گرفت قیمت وقدر جبین شعر به آب گهر کنون شستند