غم ز دل بیرون مرا کی باده از صائب تبریزی غزل 2323

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟

1 غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟ زردی از آیینه هیهات است روشنگر برد

2 تلخ گویان را دهن شیرین کنم از نوشخند بشکند چون نیشکر هر کس مرا، شکر برد

3 بر سبکباران بود موج خطر باد مراد کف سلامت کشتی از دریای بی لنگر برد

4 هر که سازد همچون غواصان نفس در دل گره از محیط تلخرو دامان پر گوهر برد

5 اهل دوست نیست ممکن ترک خودبینی کنند زنگ ازین آیینه نتوانست اسکندر برد

6 در خزان بی برگ دیدن گلستان را مشکل است مرغ زیرک در بهاران سر به زیر پر برد

7 با دل پرخون من ای تندخو کاوش مکن صرفه هیهات است آتش زین کباب تر برد

8 خاکیان اکثر گرفتارند در بند جهات تا که بیرون مهره خود را ازین ششدر برد؟

9 نیست کار مرغ صائب سینه بر آتش زدن نامه ما را به آن بدخو مگر صرصر برد

عکس نوشته
کامنت
comment