-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زین گریه ها که هست گره در گلوی من پیدا شود دو زخم نمایان به روی من
2 نزدیک شد که جوش شکایت برآورم ظرف هزار بحر ندارد سبوی من
3 یارب چه طالع است که هرگز خطا نشد تیر حوادث از بدن همچو موی من
4 شد گردنم ز گردن قمری سیاهتر از بس که اشک دست نهد بر گلوی من
5 از بی کسی به آینه گر روبرو شوم صد حرف سخت، آینه گوید به روی من
6 چون صبح، چاک سینه من بخیه گیر نیست عیسی مکن به رشته مریم رفوی من
7 عقلم برون نمی رود از سر به زور می خالی نمی شود ز فلاطون کدوی من
8 آیینه ام ز گرد کدورت برهنه است پیوسته صاف می گذرد آب جوی من
9 هر چند خاکمال مرا داد روزگار راضی نشد به ننگ طلب آبروی من
10 صائب ز بس که حرف گل روی او زدم صد عندلیب مست شد از گفتگوی من