زین گریه ها که هست گره از صائب تبریزی غزل 6404

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

زین گریه ها که هست گره در گلوی من

1 زین گریه ها که هست گره در گلوی من پیدا شود دو زخم نمایان به روی من

2 نزدیک شد که جوش شکایت برآورم ظرف هزار بحر ندارد سبوی من

3 یارب چه طالع است که هرگز خطا نشد تیر حوادث از بدن همچو موی من

4 شد گردنم ز گردن قمری سیاهتر از بس که اشک دست نهد بر گلوی من

5 از بی کسی به آینه گر روبرو شوم صد حرف سخت، آینه گوید به روی من

6 چون صبح، چاک سینه من بخیه گیر نیست عیسی مکن به رشته مریم رفوی من

7 عقلم برون نمی رود از سر به زور می خالی نمی شود ز فلاطون کدوی من

8 آیینه ام ز گرد کدورت برهنه است پیوسته صاف می گذرد آب جوی من

9 هر چند خاکمال مرا داد روزگار راضی نشد به ننگ طلب آبروی من

10 صائب ز بس که حرف گل روی او زدم صد عندلیب مست شد از گفتگوی من

عکس نوشته
کامنت
comment