- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صباح مستی و شام خمار میگذرد خوشی و ناخوشی روزگار میگذرد
2 اگر ز شش جهت آیینه پیش رو دارم ز هفت پرده چشمم غبار میگذرد
3 بیا که جوش گل بوسه است روی ترا مرو که عمر چو باد بهار میگذرد
4 هر آنچه از پسر ناخلف رود به پدر ز اهل عصر بر این روزگار میگذرد
5 همیشه روی تو یک پیرهن عرق دارد که آب گوهر بر یک قرار میگذرد
6 به دامن افق آن صبح شوربختم من که عمر خنده من در خمار میگذرد
7 به غیر خامه دریانژاد من صائب که از سر گهر شاهوار میگذرد؟