رویی کز او نریخته است از صائب تبریزی غزل 1861

1 رویی کز او نریخته است آبرو کجاست؟ ابرتری که تازه شود جان ازو کجاست؟

2 تا چون حریم کعبه بگردم به گرد او یارب درین جهان دل بی آرزو کجاست؟

3 از تهمت است پیرهن ماه مصر چاک دامان عصمتی که ندارد رفو کجاست؟

4 هر چند صیقلی کند آیینه روی خویش آن جوهری که با تو شود روبرو کجاست؟

5 چون طوطیان ز من نکشد آبگینه حرف جز عکس خود مرا طرف گفتگو کجاست؟

6 آبی جز آب تیغ که از چشم شور خلق لب تشنه را گره نشود در گلو کجاست؟

7 صائب ز بس که بر سر هم ریخته است دل ره شانه را به کاکل آن فتنه جو کجاست؟