-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاد دارد تخت شاهان قلزم خضرا بسی سرنگون گردیده زین کشتی درین دریا بسی
2 خاک ها در کاسه سرکرده چون موج سراب رهروان تشنه لب را جلوه دنیا بسی
3 ترک دنیا پیش دنیادوستان باشد عظیم ورنه در قاف قناعت هست ازین عنقا بسی
4 نه همین قارون فرو رفته است در خاک سیاه خویش را گم کرده اند از جستن دنیا بسی
5 خاکساری چون سرافرازی نمی دارد زوال کوهها را پشت سر دیده است این صحرا بسی
6 شیشه پر زهر گردون چیست در دیر مغان هر تنک ظرفی تهی کرده است ازین مینا بسی
7 آسمان سنگدل از گریه ما فارغ است یاد دارد پل ازین سیلاب بی پروا بسی
8 از هزاران کس که می بینی یکی صاحبدل است آهوی مشکین ندارد دامن صحرا بسی
9 دست بردار از خم آن زلف چون چوگان که کرد سروران را گوی میدان صائب این سودا بسی