- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سرخ رو می گردد از ریزش کف احسان ما چون خزان در برگریزان است گلریزان ما
2 ما چو گل سر را به گلچین بی تأمل می دهیم دست خالی برنگردد دشمن از میدان ما
3 ما به همت سرخ رویی را به دست آورده ایم خشک از دریا برآید پنجه مرجان ما
4 غنچه دلگیر ما را باغ ها در پرده هست می کند یوسف تلاش گوشه زندان ما
5 هستی جاوید ما در نیستی پوشیده است در سواد فقر باشد چشمه حیوان ما
6 ما و صبح از یک گریبان سر برون آورده ایم تازه رو دارد جهان را چهره خندان ما
7 گوهر شهوار، گردد مهره گل در صدف گر بشوید بحر از گرد گنه دامان ما
8 ما چنین گر واله رخسار او خواهیم شد بستگی در خواب بیند دیده حیران ما
9 گر چه طوفان از جگرداری است بر دریا سوار دست و پا گم می کند در بحر بی پایان ما
10 در ریاض جان ز آه سرد ما خون می چکد بی طراوت از سفال جسم شد ریحان ما
11 جسم خاکی جان ما را پخته نتوانست کرد خامتر شد زین تنور سرد صائب نان ما