-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 قماش چهره یار از بهار معلوم است که روی کار، هم از پشت کار معلوم است
2 ز جسم خاکی ما شور عشق بتوان دید نفس کشیدن بحر از کنار معلوم است
3 ز نبض موج توان یافت حال دریا را غم من از مژه اشکبار معلوم است
4 ز تیغ وعده خلافی به خون نشاندن من ز خاک رهگذر انتظار معلوم است
5 ز سایه پر و بال هما که در گذرست زوال دولت ناپایدار معلوم است
6 اگر چه گریه فرو می خورد، ز روی صدف طراوت گهر آبدار معلوم است
7 ز سایه تو سر من به آفتاب رسید وگرنه قدر من خاکسار معلوم است
8 ز سادگی است درین خاکدان اقامت ما وگرنه حاصل این شوره زار معلوم است
9 ز روزگار جوانی تمتعی بردار سبک رکابی باد بهار معلوم است
10 برو طبیب، که جان دادن من از غم دوست ز رنگ باختن غمگسار معلوم است
11 ز آه و ناله توان یافت سوز هر دل را عیار شعله زدود و شرار معلوم است
12 برون میار دل روشن از بغل صائب رواج آینه در زنگبار معلوم است