- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهیا شو دلا در عشق انواع ملامت را که سنگ کم نمی باشد ترازوی قیامت را
2 ازان پیوسته دارم بر جگر دندان نومیدی که کافی نیست پشت دست من زخم ندامت را
3 چو خورشیدست پیدا راز عشق از سینه عاشق نباشد نامه پیچیده، صحرای قیامت را
4 در آن گلشن که عمر باغبان از گل بود کمتر زهی غافل که ریزد بر زمین رنگ اقامت را
5 نشان عشق را بگذار چون آتش به حال خود که رسوایی شود از پوشش افزون این علامت را
6 کمان می کرد طوق قمریان را قد چون تیرش اگر می دید سرو بوستان آن سرو قامت را
7 به نخل بارور سنگ از در و دیوار می بارد اگر اهل دلی، آماده شو صائب ملامت را