- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ریخت چون دندان، شود افزون غم نان خلق را سد راه شکوه روزی است دندان خلق را
2 در جوانی گر چه فارغ از غم نان نیستند گردد از قد دوتا این غم دو چندان خلق را
3 آنچنان کز آب تلخ افزون شود لب تشنگی دستگاه حرص افزاید ز سامان خلق را
4 می رسد در خانه در بسته روزی چون اجل حرص دارد این چنین خاطر پریشان خلق را
5 قسمت حق سد راه شکوه مردم نشد چون کند راضی کسی از خود به احسان خلق را؟
6 می ربایند از دهان مور صائب دانه را گر بود زیر نگین ملک سلیمان خلق را